نویسنده: دکتر احمد رهدار (1)




 

باید زبان «تولید علم» و زبان «توزیع علم» را بشناسیم.

ناکامی حوزه در مهندسی تولید علم

حوزه‌های علمیه تولید علم را به درستی مهندسی نکرده‌اند. اگر حوزه‌های علمیه به شیوه‌هایی که امروز و عمدتاً در مراکزی غیر از حوزه انجام می‌گیرد، علوم دینی را مهندسی می‌کردند، قطعاً کمیت و کیفیتی بسیار بیش از تولیدات کنونی در اختیار داشتند. حوزه‌های علمیه هنوز هم تلاش درخوری برای مهندسی تولید علم دینی ندارند؛ بدین معنا که تولیدات کنونی در حوزه‌های علم دینی معمولاً براساس اسلوب‌ها و بسترهای رایجی در داخل حوزه صورت گرفته و طبعاً بسترها و الگوهای رایج، حجابی برای بسترها و الگوهای غیررایج می‌شوند. به عبارت دیگر، الگوهایی غیر از الگوهای رایج وجود دارد که به علت غلبه آنچه رایج است، رصد نمی‌شوند، یا آن‌ها را به کار نمی‌گیرند. اگر حوزه‌های علمیه آن الگوها را نیز برای تولید علم دینی رصد می‌کرد و به کار می‌بست، احتمالاً عواید دیگری نیز حاصل می‌کرد. حتی می‌توانست از الگوها و روش‌هایی که به آن‌ها نقد وارد است، مانند روش‌ها و الگوهای تولید علمی دنیای غرب استفاده کند.
روش‌هایی مانند تحلیل گفتمان، هرمنوتیک، تاریخ‌گری و پوزیتیویسم، روش‌هایی هستند که انتقادات فراوانی نیز به آن‌ها وارد است، اما در مقاطعی می‌توان از آن‌ها در بخش‌ها و مصادیقی معطوف به تولید علم دینی استفاده کرد.
در دو مقام فهم دین و تولید علم دینی، ضعف حوزه اندک و توفیقش بسیار بوده است؛ اما در دو مقام دیگر، یعنی مقام نشر علم دینی و اجرای علم دینی توفیق چندانی نداشته است؛ حتی می‌توان گفت در مقام اجرا ضعف‌های فراوانی دارد. کتاب‌های فراوانی در حوزه علمیه نوشته و تولید می‌شود، اما درصد بسیار اندکی از آن‌ها وارد خانه‌های مردم می‌شود؛ هم‌چنین درصد اندکی از آنچه در خانه‌ها وجود دارد نیز خوانده می‌شود و طبعاً درصد بسیار ناچیزی از آنچه خوانده می‌شود، عملی می‌گردد.

مطالعه موردی: نشر کتاب در حوزه‌ها

این مساله که چرا حوزه‌های علمیه نتوانسته‌اند کتاب‌هایی را که نوشته‌اند، وارد خانه‌های مردم کنند، یک آسیب جدی است. افرادی پیش از ما این مساله را آسیب‌شناسی کردند و راه‌حل‌هایی به ذهنشان خطور کرد و آن‌ها را نیز عملی کردند. به طور مثال، حدود 15 سال قبل، یکی از علمای حوزه، «نشرپکتا» را تأسیس نمود و روش جدیدی برای توزیع علوم، معارف و کتب دینی به وجود آورد. این نشر حدود یک دهه فعالیت موفق داشت؛ اما بعد از آن دچار آسیب‌هایی گردید و حوزه بار دیگر فراموش کرد که در این خصوص خود را آسیب‌شناسی کند.
در چند سال اخیر طلبه‌های جوانی بودند که در ابتدا تخصصی در حوزه نشر و توزیع نداشتند، اما به دلیل اخلاص، استقامت و تأمل و تلاش مستمر خود، موفق شدند به یکی از مراکز انحصاری موفق در توزیع کتاب تبدیل شوند. اگر افرادی در گذشته چنین تلاشی می‌کردند و به مساله نشر توجه داشتند، امروز نه یک مرکز، بلکه چندین مرکز نشر در اختیار حوزه‌های علمیه بود و به راحتی می‌توانست کتاب‌های خود را به مردم برساند؛ به ویژه که امروزه مساله نشر بسیار تخصصی شده است؛ به عبارت دیگر، چنین نیست که اگر دفتر انتشاراتی در اختیار شما قرار دهند و مجوز نشر پیدا کنید و متن خوبی نیز تولید کرده باشید، بتوانید به راحتی در این بستر فعالیت کنید. امروزه نکات ظریفی در عرصه نشر وارد شده است که درست یا نادرست و به صورت پیشینی یا پسینی در ذائقه مردم تأثیر می‌گذارد. همچنین مراکزی پدید آمدند که توانستند به صورت حداکثری ذائقه مردم را شناسایی و مناسب با آن، قالب‌های نشرشان را تعریف نمایند. مثلاً بسیاری از انتشارات حوزوی هنوز به این امر توجه نکرده‌اند که اگر کتاب‌های عمومی به صورت رقعی چاپ شود، به مراتب بیش از کتاب‌های وزیری خوانده می شوند؛ چنانکه کتاب‌هایی که به صورت پالتویی یا جیبی منتشر می‌شوند، به مراتب بیش از کتاب‌های رقعی خوانده می شوند. بنابراین بسیاری از انتشارات حوزوی، کتاب‌های خود را به همان شکل کاملاً مرسوم و سنتی پیشین در قطع وزیری منتشر می‌کنند.
مراکز نشری که با یکدیگر رقابت می‌کنند، معمولاً روان شناسانی را به کار می‌گیرند تا ذائقه مردم را تشخیص دهند و مسائلی مانند فونت، قالب و طرح جلد را متناسب با نیاز و میل آنان تنظیم کنند. بی‌توجهی و غفلت از ظرافت‌های تخصصی حوزه نشر توسط حوزه‌های علمیه، به این علت صورت می‌گیرد که دیرزمانی است حوزه به اشتباه رسالت خود را، اصالتِ محتوایی تعریف کرده است و چنین پنداشته که اگر محتوای درستی تولید کند، این درستی جای خود را در مخاطب پیدا می‌کند؛ غافل از اینکه چه بسا مطالب بسیار درست و صحیحی که وقتی در قالب‌های غیرصحیح، ضعیف، ناقص و احیاناً غلط قرار می‌گیرند، به حکم اینکه نتیجه تابع اخس مقدمه‌هاست، بازدهی حداقلی، ضعیف و احیاناً غلط خواهند داشت. حوزه تولیدات فراوانی داشته است که به علت عدم تناسب قالب نشر با وزان محتوا، گیرایی لازم را نداشته و برای مخاطب جذابیتی ایجاد نکرده است.

زبان تولید علم، زبان توزیع علم

امروزه در بحث‌های فلسفه زبان، این بحث به صورت جدی در باب علم مطرح شده است که: آیا زبان تولید علم همان زبان توزیع علم است؟ اکثر زبان شناسان و فیلسوفان زبان به این مطلب اذعان دارند که زبان تولید بسیار متفاوت از زبان توزیع است؛ کما اینکه منطق تولید نیز با منطق توزیع بسیار متفاوت است. بدین معنا که ممکن است شما در مقام تولید علم به روش خاصی مانند روش برهانی اصالت دهید، اما در مقام توزیع علم نیازی به روش برهانی نداشته باشید؛ بلکه در این مقام ارتباطات عاطفی مانند شهرت نقش داشته باشد. مساله دیگری که از آن زاویه می‌توان «نشر علم دینی» را ارزیابی کرد، نشر علم دینی در کانال‌هایی است که حوزه‌های علمیه آن‌ها را استخدام کرده‌اند. حوزه‌های دینی تاکنون تقریباً چهار شبکه نشر علم دینی را به استخدام گرفته‌اند: شبکه‌های منبر، کتاب، مطبوعات و ساحت مجازی. در هر یک از این شبکه‌ها، آسیب‌هایی متوجه نشر علم دینی است. در شبکه «منبر» که تقریباً یکی از شبکه‌های موفق و در عین حال قدیمی و رایج حوزه‌های علمیه برای نشر علم دینی است، چند آسیب شایع است که برخی از آن‌ها آسیب‌های امروزی و متأخرند. یکی از آسیب‌های منبر این است که در عصر کنونی معمولاً علما و مراجع طراز اول به ندرت به منبر می‌روند.
تبلغ دین یکی از اصلی‌ترین رسالت‌های حوزه‌های علم دینی است و در ایامی مانند ماه محرم یا رمضان، طلاب بسیاری به سراسر کشور اعزام می‌شوند که میان آن‌‌ها طلابی با سن بیش از 40 سال کمتر حضور دارند. اگرچه ممکن است طلاب جوان از امتیاز نشاط و توانایی در عرصه تبلیغ برخوردار باشند؛ اما در خصوص بحث علم دینی هنوز به دریافت‌های کامل و درستی دست نیافته‌اند و احتمالاً نتوانسته‌اند همانند نسل‌های گذشته خود واجد علم دینی شوند؛ طبعاً همان علم ناقص دینی خود را به همان شکل به جامعه منتقل می‌کنند. ممکن است گفته شود تجربه ثابت کرده است جامعه ما نیازی به سطوح سنگین‌تر علم دینی ندارد و حتی در همان مقدمات علمی دینی مانده است، بنابراین طلبه‌های جوان بر افرادی مانند آیت‌الله جوادی آملی ترجیح دارند. در حالی که تجربه نشان داده در شهرها و روستاهای ما افراد نخبه و دارای سطوح علمی بالا حضور دارند که در غیاب عالمان طراز اول دینی، معمولاً از فهم یا مواجهه با تولیدات علم دینی محروم می‌مانند. علم آن جایی که تولیدی می‌شود، نه ترویجی و نه فقط تخصصی، معمولاً در مراحل بالای سنی یک عالم دینی ثمر می‌دهد؛ یعنی پس از اینکه انسان چندین دهه بر موضوعی تمرکز کرد، تولید صورت می‌گیرد و درست در زمانی که علمای ما در مرحله تولید علم هستند، به دلیل عدم حضور در منبر، جامعه را از این تولیدات محروم می‌کنند.

آسیب‌های شبکه «منبر»

اگرچه در حوزه علمیه علم وجود دارد و یکی از رسالت‌های مهم آن تولید علم دینی است، اما رسالت حوزه‌های علمیه بیش از نسبتی است که با علم برقرار می‌کنند؛ مثلاً با حوزه اخلاق نسبتی دارند؛ یعنی اگر بگویید طلبه جوانی که منبر می‌رود، اولاً نشاط بیشتری دارد؛ ثانیاً علمش به سطح نیازمندی‌های علم دین جامعه و توده مردم نزدیک‌تر است، پس کارآمدتر است، جای این سوال مطرح است که آیا واقعاً نفس آن عالم دینی هم توسط شاگرد او انتقال داده می‌شود؟ به عبارت دیگر، علم دینی در مقام نشر تنها با گفتن و به گوش مخاطب رساندن منتقل نمی‌شود. چه بسا سخنانی که توسط امثال من به گوش مخاطبان رسیده است، اما به دلیل اینکه آن جنبه معنوی اخلاقی ضمیمه پیام نبوده، تأثیر نگذاشته و در جان او رسوخ نکرده است. عالم وارسته‌ای که از درجه‌ای از تهجد و تقوا برخوردار است، می‌تواند بر جان مخاطب تأثیر بگذارد و این امر معمولاً برای طلاب جوان کمتر حاصل می‌شود.
آسیب دیگر بحث منبر این است که منبرهای ما به دلیل مشکلاتی که ضرورتاً مشکلات حوزوی نیستند، نسبت منطقی و معقولی با تولیدات علم دینی در حوزه‌های علمیه ندارند. فرد منبری، طلبه اهل علم در ایام محرم نمی‌داند چه چیزی به مخاطب بگوید؛ زیرا آن چیزی که به طور طبیعی و مناسب با رده علمی خود در حوزه علمیه مطالعه می‌کند، نسبتی با نیازمندی‌‌های منبرش ندارد. یکی از علت‌های این عدم تناسب این است که کف نیازمندی‌های علم دینی عموم جامعه با این مطالعات تخصصی فاصله دارد. دوم اینکه مجالس منبری ما کاملاً عمومی است؛ یعنی در آن مجلس، کودک، نوجوان، زن، مرد و جوان و سالمند حضور دارند. در این کانتکست نمی‌شود مراتب بالاتر و به روزتر تولیدات علم دینی را مطرح کرد. متاسفانه به راحتی نمی‌توان این معضل را حل کرد و باید به این فکر کنیم که جامه را در بحث ارتباط با مراکز علمی دینی، طبقه بندی کنیم؛ زیرا بحث‌های علم دینی تولید شده در حوزه‌های دینی ما در شبکه منبر امکان طرح گسترده و فراگیر نخواهد یافت؛ اگر طلبه‌ای نیز با هر نوع محاسبه‌ای بالای منبر رفت و سخنانی از این دست طرح کرد؛ پیشاپیش باید بداند که جمع قابل توجهی از مخاطبین متوجه سخنان او نشده‌اند.
منبر آسیب های فراوان دیگری دارد و عجیب است که مساله تبلیغ که یکی از رسالت‌های رایج، قدیمی و فراگیر حوزه است، هنوز به صورت منطقی و شفاف بررسی نشده است، به طور مثال، طلبه‌هایی که برای تبلیغ از حوزه علمیه قم به اصفهان گسیل می‌شوند، حداقل یک شناسنامه تبلیغی ندارند. اگر امام جمعه اصفهان بخواهد این طلاب را میان مراکز مختلف دانشگاهی، روستایی یا مساجد محلی توزیع کند، هیج اطلاعاتی از طلاب در اختیار ندارد؛ اگرچه ممکن است در دفتر تبلیغات قم پیشینه کاری آن‌ها قید شده باشد، اما ویژگی‌های طلاب به طور جامع در اختیار امام جمعه‌ای که در مرکز استان طلبه‌ها را توزیع می‌کند، قرار نگرفته است؛ اگر اطلاعاتی در اختیار وی قرار گیرد نیز کاملاً به صورت فردی و غیرمنطقی است.

تحولات شبکه کتاب و مطبوعات

شبکه دیگر، «کتاب» است. در شبکه کتاب نیز آسیب‌هایی وجود دارد. کتاب‌های حوزه‌های علمیه کتاب‌های تخصصی و دارای زبان گنگ و پیچیده است؛ یعنی حتی عالم فارسی زبانی که در شهر و حوزه‌ای کاملاً فارسی زبان درس خوانده، کتاب خود را به عربی نوشته و مخاطب او نیز عمدتاً طلبه بوده است. به عبارت دیگر، کتاب‌ها تخصصی و برای مخاطب خاص است. «اخباریون» نخستین دسته از روحانیون هستند که توفیق پیدا کردند تولیدات علم دینی را به زبان روان، عمومی و زبان قوم‌های مختلف بازنویسی کنند و با این کار درصدی از زبان تخصصی علما در کتاب‌ها، در زمان اخباریون عمومی شد.
اتفاق دیگری نیز در عقبه تاریخی حوزه رخ داده که زبان را روان و عمومی کرده است؛ این اتفاق، «ورود اندیشه‌های مدرن به جهان اسلام» است. پیش از ورود اندیشه‌های مدرن و مجاری نشر این اندیشه‌ها به جهان اسلام، از جمله روزنامه، اگر شبهه‌ای در جهان اسلام به وجود می‌آمد، به طور طبیعی زمان بسیاری طول می‌کشید تا این شبهه فراگیر شود. برای دفع و رفع این شبهات نیز همان دهه محرم کفایت می‌کرد؛ حتی علما در دهه محرم می‌توانستند شبهاتی را که هنوز به گوش مردم نرسیده بود، نیز طرح کنند و پاسخ دهند؛ اما با ورود روزنامه به جهان اسلام، در عرض یک هفته یک شبهه می‌توانست در کل کشور منتشر شود و عالمان دینی در این وضعیت تاریخی نمی‌توانستند منتظر بمانند تا در ماه محرم به انبوه شبهات مطبوعاتی پاسخ دهند. یکی از کارهایی که عالمان دینی در این وضعیت انجام دادند، این بود که زبان خود را از سطح تخصصی به سطح عمومی و از پیچیدگی به روانی و سادگی تبدیل کردند. این وضعیت تقریباً به دوره قاجار و عهد مکتب نجف مربوط است و پیامدهای مثبتی نیز داشته است. از زمانی که علما به این مساله توجه کردند، در کنار آسیب‌های سابق، به توفیق نسبی دست یافتند.
برخی از عالمان وارد کردن کتاب‌ها و عمومی کردن مباحث را حتی در سطح رمان نویسی تقلیل دادند. برخی از علما نیز شکل مکتوب نوشتارشان را تغییر دادند. به طور مثال، نوعاً شکل مکتوبات، شکل منطفی داشت؛ همانگونه که یک کتاب با مقدمه و چارچوب نظری آغاز و سپس وارد مسائل می‌شود. برخی از علما این سیر منطقی را رها کردند و سبک‌های جدیدی را در نوشتار خود برگزیدند؛ مثلاً از دیالوگ و گفت‌وگو استفاده کردند. اگرچه علمایی از این دست اندک بودند، اما باید حضور آن‌ها را غنیمت دانست.
شبکه سومی که علما در بحث نشر به آن ورود پیدا کردند، شبکه «مطبوعات» است که متاسفانه حضور علما در آن به صورت پسینی و انفعالی است؛ حوزه‌های علمیه، به ویژه از همان ابتدا که مطبوعات وارد شد و فراگیر گردید، ورود نسبی به عرصه مطبوعات داشتند. در آستانه مشروطه، مطبوعات به طور فراگیر وارد شد و علما همان زمان نیز در نشریاتی که به دیگران تعلق داشت و از آن علما نبود، وارد شدند و قلم زدند. همچنین حوزه‌های علمیه نیز موفق شدند به صورت ارگان مطبوعاتی، امتیاز برخی نشریات را بگیرند و نشر دهند. به طور مثال، حوزه علمیه نجف در همان دوره مشروطه مطبوعاتی مانند النجف، دره النجف، و القرا را منتشر می‌کرد؛ این مطبوعه‌ها، روزنامه‌هایی بودند که ارگان مطبوعات فکری نجف به شمار می رفتند. جالب است که علما در این بخش، تنها به سطح روزنامه‌ای که معمولاً ژورنال است و ارزش روزانه یا هفتگی دارد، اکتفا نکردند و در ادامه، به ویژه از دهه 20 شمسی، به مطبوعات تخصصی غیرروزنامه‌ای مانند آئین اسلام، حکمت و مکتب اسلام روی آوردند. این‌ها نشریاتی هستند که علما در حوزه‌های علمیه پیش از انقلاب اسلامی راه انداختند و در آن‌ها مطالب تخصصی می‌نوشتند که ارزش ماهیانه یا روزانه نداشت و با گدشت بیش از نیم سده، همچنان برای امروز نیز قابل استفاده است.
پس از انقلاب اسلامی حوزه‌های علمیه قوی‌تر از گذشته به مطبوعاتی مانند روزنامه، هفته‌نامه، ماه‌نامه و فصل نامه‌ها وارد شدند و این مجلات را در سطوح مختلف علمی، مانند مطبوعات ترویجی، تخصصی، علمی - پژوهشی به میزان قابل توجهی منتشر کرده‌اند. با وجود این که علما در ساحت مطبوعات نسبتاً موفق بودند، با مطلوب این ساحت هنوز فاصله دارند؛ یعنی ما اکنون نویسندگان اندکی در حوزه‌های علمیه داریم که به صورت حرفه‌ای ژورنال‌نویس باشند. نویسندگان بسیاری هستند که در عرصه مطبوعات قلم می زنند؛ اما هنوز نتوانسته‌اند سرمقاله نویس باشند. برای همین سرمقاله سایت‌های حوزه‌های علمیه توسط غیرحوزویان نوشته می‌شود و این ضعف کوچکی نیست. شبکه دیگری که نشر علم دین در آن صورت گرفته است، ساحت مجازی است که تقریباً حوزه در این ساحت توفیق چندانی ندارد. شاید یکی از دلایل این ضعف، این است که حوزویان ساحت مجازی را یک ساحت سطحی و غیرعمیق، در نتیجه غیرمؤثر می‌دانستند. این تصور درست است و ساحت مجازی به واقع ساحت سطحی است؛ اما بسیار تأثیرگذار است. دنیای مجازی، یک ساحت بسیار گسترده دارد که لازم است حوزه‌های علمیه به آن توجه جدی نشان دهند؛ چرا که تقریباً حتم داریم اگر جنگ آینده اسلام با غیراسلام، جنگی نباشد که تمام ساحت درگیری آن در ساحت مجازی است، حداقل بخشی قابل توجهی از آن در عالم مجازی رخ می‌‌دهد.
حوزه‌های علمیه تاکنون موفق شده‌اند از دو زبان استفاده کنند، زبان وعظ با شبکه منبر و زبان علم با شبکه کتاب و مطبوعات و ساحت مجازی؛ یعنی زبان حوزه‌های علمیه در این شبکه‌ها معمولاً زبان علمی بوده است. حال اینکه علم دینی می‌تواند به چندین زبان، از جمله زبان هنر، اعم از فیلم، شعر و نقاشی توزیع شود. افرادی که امروز با زبان هنر در نشر تولیدات علم دینی و قرآنی حوزویان می‌کوشند و با ساخت سریال، برداشت‌های تفسیری ما از یک قصه قرآنی را ترویج می‌کنند. اگرچه به کارگیری این زبان، آسیب‌هایی دارد؛ اما پیامدهای مثبت فراوانی نیز خواهد داشت. اگر حوزه‌های علمیه کارشناسان این زبان را خود پرورش دهند، میزان آسیب‌ها حداقلی خواهد شد. البته حوزه‌های علمیه به این مسأله توجه داشتند و بیش از یک دهه پیش، در دانشکده صدا و سیمای قم تعداد قابل توجهی از طلاب در رشته‌های مختلف کارگردانی، فیلم‌نامه‌نویسی، بازیگری و سایر رشته‌ها جذب شدند؛ ولی به نظر می‌رسد چندان موفق نبوده‌اند. زبان هنر ظرفیت فراوانی دارد؛ زمانه حاضر اهتمام ویژه‌ای به هنر دارد. مقام معظم رهبری نیز فرموده‌اند هر اندیشه‌ای، حتی دین، اگر نتواند به خود قالب هنری بدهد، می‌میرد. هنر ظرفیتی است که از ارزش ذاتی برخوردار است.

پی‌نوشت‌ها:

1. نویسنده و نظریه‌پرداز، دکترای علوم سیاسی، رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه در قم و متخصص در حوزه‌های فقه و اصول، تاریخ و سیره است. از میان تألیفات او می‌توان به کتاب‌هایی مانند «انقلاب اسلامی و نظریه‌پردازی مدرن» و «بنیادهای معرفت‌شناسی در غرب و تشیع» اشاره کرد. این مقاله، تلخیص عصر اندیشه از سخنرانی استاد رهدار است.

منبع مقاله :
مجله فرهنگ و علوم انسانی عصر اندیشه شماره هفتم